• وبلاگ : بانوي شهريور
  • يادداشت : عشق
  • نظرات : 2 خصوصي ، 7 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    گفتمش
    شيرين ترين آواز چيست ؟

    چشم غمكينش به رويم خيره ماند
    قطره قطره اشكش از مژگان چكيد

    لرزه افتادش به گيسوي بلند
    زير لب غمناك خواند

    ناله زنجيرها بر دست من

    گفتمش

    آنگه كه از هم بگسلند

    خنده تلخي به لب آورد و گفت

    آرزويي دلكش است اما دريغ

    بخت شورم ره برين اميد بست

    و آن طلايي زورق خورشيد را

    صخره هاي ساحل مغرب شكست

    من به خود لرزيدن از دردي كه تلخ

    در دل من با دل او مي گريست

    گفتمش

    بنگر در اين درياي كور

    چشم هر اختر چراغ زورقي ست

    سر به سوي آسمان برداشت گفت
    چشم هر اختر چراغ زورقي ست

    ليكن اين شب نيز دريا يي ست ژرف

    اي دريغا ش يروان !‌ كز نيمه راه

    مي كشد افسون شب در خواب شان

    گفتمش

    فانوس ماه

    مي دهد از چشم بيداري نشان

    گفت

    اما در شبي اين گونه گنگ
    هيچ آوايي نمي آيد به گوش
    گفتمش
    اما دل من مي تپد

    گوش كن اينك صداي پاي دوست

    گفت

    اي افسوس در اين دام مرگ

    باز صيد تازه اي را مي برند
    اين صداي پاي اوست

    گريه اي افتاد در من بي امان

    در ميان اشك ها پرسيدمش

    خوش ترين لبخند چيست ؟
    شعله اي در چشم تاركش شكفت
    جوش خون در گونهاش آتش فشاند

    گفت

    لبخندي كه عشق سربلند

    وقت مردن بر لب مردان نشاند

    من ز جا برخاستم

    بوسيدمش

    هوشنگ ابتهاج

    شاد باشي

    فعلا

    پاسخ

    مرسي از لطفت